دبستان شهید وصالی

روستای نبی وند چواری

دبستان شهید وصالی

روستای نبی وند چواری

تاریخ زبان لکی

 زبانهای هند و ایرانی نیز در خانواده بزرگتری قرار می گیرند که هند و اروپایی نامیده می شود. در به کار گیری اصطلاح زبانهای ایرانی دو نکته را می بایست در نظر گرفت: نخست این که زبانهایی در سرزمین ایران رایج هستند که رابطه ی خویشاوندی با زبان هایی ایرانی ندارند مانند ترکی و عربی که در بخش هایی از ایران رایج هستند، و در زمره ی خانواده ی زبان های ایرانی قرار نمی گیرند دوم زبان هایی که در خارج از مرز های جغرافیایی ایران رایج هستند و در زمره ی این خانواده قرار می گیرند: مانند زبان ها و گویش هایی که  که در افغانستان و تاجیکستان رایج هستند. هم چنین می بایست در نظر داشت که در بررسی زبانها و گویشهای ایرانی  از زبانهایی مانند فارسی باستان، فارسی میانه، زبان مادی و غیره نام برده می شودکه امروزه  گویشوری ندارند و زبانهای مرده محسوب می شوند.

     زبانهای ایرانی را از نظر تاریخی به سه دوره تقسیم می کنند: دور ه ی زبانهای باستان، دوره میانه و دوره ی نو. در دوره ی باستان زبانهای اوستایی، سکایی، فارسی باستان و مادی رایج بوده است. این چهار زبان منشعب از زبان ایرانی باستان هستند که زبانی فرضی است و هیچ اثری از آن باقی نمانده است. از فارسی باستان سنگوشته های هم چون بیستون و آثاری در تخت جمشید و نقش رستم بر جای مانده است.از زبان مادی آثار بسیار کمی بر جای مانده است تنها برخی از واژه های آن در دیگر زبانها استخراج شده است. از زبان سکایی باستان نیزآثاری بر جای نمانده است.تنها اثر بازمانده از زبان اوستایی کتاب اوستا است. زبان اوستایی به دوره ی میانه رسیده است اما در دوره ی نو از بین رفته است. به همین دلیل نمی توان زبان لکی را با زبان اوستایی مرتبط دانست.گرچه از این گفته به این معنی نیست که این زبانها اشتراکاتی ندارند. همانطور که پیشتر گفته شد همه ی این زبان ها در یک خانواده ی زبانی قرار می گیرند و ناگزیر در واژگان و ساخت آن ها و نظام آوایی آنهاشباهت هایی وجود دارد.

     باید در نظر داشت که وقتی از مردن یا از بین رفتن زبانی گفته می شود مقصود این است که آن زبان گویشوری ندارد. بر جای ماندن آثار مکتوب یک زبان دال بر زنده بودن آن  نیست. برخی زبانشناسان معتقدند زبان کردی بازمانده ی زبان مادی است اما این مدعا دقیق و مستند نیست و در آن تشکیک وجود دارد، زیرا آثاری از زبان مادی وجود ندارد که بتوان بدانها استناد کرد و رابطه ای قاعده مندی بین آنها و کردی  پیدا کرد.

     فارسی باستان تنها زبانی است که به دوره ی میانه و نو  رسیده است. زبانها و گویش هایی کنونی ایرانی از جمله لکی را منشعب از فارسی میانه می دانند که در دوره ی میانه از تحول فارسی باستان به وجود آمده است. فارسی میانه به دو دسته ی شرقی و غربی تقسیم می شود. هم چنین  فارسی میانه ی غربی  به دو دسته تقسیم می شود: فارسی میانه جنوب غربی (پهلوی پارسیک) و فارسی میانه شمال غربی (پهلوی پارتی ). اصطلاح "زبان پهلوی" اصطلاحی بحث بر انگیز است زیرا این نام گاه به معنی زبان پارتی و گاه در معنی فارسی میانه اعم از فارسی میانه شمال غربی و جنوب غربی  به کار رفته است.  واژه ی پهلوی به معنی پهلوان از آنجا بر این زبان اطلاق شده است که اشکانیان  یا پارت ها آیین جوانمردی و پهلوانی را در  جامعه ترویج می دادند.در سنگوشته های نخستین شاهان ساسانی این دو زبان در کنار هم به کار رفته است. هم چنین واژه ی  پهلوی را می توان بر گرفته از واژه ی "پهله" به معنای بخشی از بلندی های زاگرس نیزدانست.  برخی معتقدند که واژه ی فیلی که به گو نه ای از کردی رایج در مناطق جنوبی تر اطلاق می شود "کردی فیلی" بر گرفته از این واژه(پهله) است. فارسی پارسیک یا همان دری در زمان ساسانیان زبان رسمی و اداری ایران شده است.  لفظ دری به معنی دربار نیز از آنجا رایج شده است که این زبان در دربار شاهان به کار می رفته است. پس از استیلای ساسانیان بر مناطق شمالی تر و گسیل حاکمان و سرداران سپاه به مناطق مختلف رفته رفته زبان پهلوی کنار زده می شود و فارسی دری جایگاه گسترده تری می یابد .

در سنگنوشته های اواخر ساسانی تنها پهلوی پارسیک نوشته شده است. پس از استیلای اعراب بر ایران و اقتباس الفبای عربی جهت کتابت آثار ادبی ایرانیان  این زبان جنوبی تر یا قوم پارس است که رسمی تر و فراگیر تر می شود.  شاعران و ادیبان از آن پس آثار خود را با این زبان به کتابت در می آورند. زبان پهلوی هم چنان در میان مردم به کار گرفته می شده است،از آن پس  اما گونه ی نوشتاری منسجمی ندارد.

 به همین دلیل است که در مواردی که برخی از شاعران به گویش های محلی خود(پهلوی شمالی یا پارتی) شعر می سرودند به اشعار آنها پهلویات یا فهلویات گفته می شد. بارها این لفظ را در اطلاق به اشعاری مانند "چل سرو" و دیگر اشعار محلی شنیده ایم. اشعار بابا طاهردر این دسته قرار می گیرد. در بررسی زبانشناختی فارسی میانه شمالی و جنوبی به نکاتی در ساخت زبانی و شیوه ی تلفظ واژه ها دقت می شود. عموما زبانها یا گویش هایی که واج "ذ" در آنها به کار رفته است را در گروه شمالی قرار می دهند. مانند دو واژه ی "ذانستن" و "ذوما" که  در مقابل دانستن و داماد در زبانهای جنوبی تر.دلایل و استنادات فراوان دیگری نیز وجود دارد که لکی را با شاخه ی شمالی زبانهای  ایرانی دوره ی میانه مرتبط می سازد.مثلا قابلیت انتقال شناسه ی فعل به پس از مفعول در جملاتی مانند: "کتاوم آورد". در این ساخت "م" شناسه ی فعل است که به مفعول "کتاو" اضافه شده است. این ساخت در زبانشناسی "ارگاتیو" نامیده می شود .در زبانهای دوره ی میانه و باستان کاربرد فراوان داشته است. درزبانهای شمال غربی، مانند لکی و برخی از گونه های کردی این ساخت هم چنان کاربرد دارد.گرچه برخی از اندیشمندان با تساهل لکی را با لری مرتبط دانسته اند امروزه با تحقیقات فراوانی که در باره ی فارسی میانه(پهلوی پارسیک و پهلوی پارتی) صورت گرفته وجوه تمایز آنها روشن شده است.با دقت در این تحقیقات روشن می شود نیای زبان لکی پهلوی پارتی است و اگر برخی لک ها را با تساهل یا هر دلیل دیگری لر محسوب داشته اند تنها به دلیل قرابت جغرافیایی و فرهنگی آنهاست و گرنه از نظر زبانی و خانواده های زبانی لکی با لری قرابت چندانی ندارد. البته همانطور که پیشتر نیز گفته شد شباهت زبانهای ایرانی ناگزیر است ودر این گونه موارد می بایست به تمایزات نگریسته شود.

منابع:

1-تاریخ زبان فارسی . دکتر محسن ابواقاسمی

2-تاریخ زبان فارسی. دکتر پرویز ناتل خانلری

3-تاریخ زبان فارسی. دکتر مهری باقری

4-شکل گیری زبان فارسی. ژیلبرت لازار. ترجمه ی مهستی بحرینی

5-مجله ی زبانشناسی شماره اول سال 1382

6-واجشناسی تاریخی زبان فارسی. دکتر مهری باقری

 


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.