دبستان شهید وصالی

روستای نبی وند چواری

دبستان شهید وصالی

روستای نبی وند چواری

تصاویری از پل ساسانی دِت کر در منطقه گرمابه کاکاوند دلفان

اثر تاریخی شهرستان نورآباد دلفان

 

تصاویری از پل ساسانی دت کر در منطقه گرمابه کاکاوند دلفان

( عکس از محسن ابراهیمی )

 

تصاویری از پل ساسانی دِت کر در منطقه گرمابه کاکاوند دلفان

 

تصاویری از پل ساسانی دِت کر در منطقه گرمابه کاکاوند دلفان

 

برای مشاهده تصویر با کیفیت بهتر بر روی آن کلیک کنید

 

دت ( det ) در زبان لکی به معنای دختر و کر (koer ) در زبان لکی به معنای پسر است.

تاریخچه ی این پل و علت ساخت آن نیاز به تحقیق بیشتر دارد، با پرسشی که از اهالی منطقه صورت گرفته ، در زمان ساسانیان ساخته شده است ( به گفته اهالی در زمان گور geor ) و البته نحوه ی ساخت آن نیز همین را نشان می دهد .


لکی:زبان یا گویش

اصطلاحات زبان، گویش ،لهجه و گونه در مباحث مختلف زبانشناسی به طور گسترده ای به کار می روند. زبانشناسان در این باره اتفاق نظر ندارند و تعریف جامعی که مورد پذیرش همگان باشد وجود ندارد. اصطلاح گونه، مفهوم عام تری دارد.گونه اصطلاحی خنثی است که به طور کلی در مورد هر نوع زبانی به کار گرفته می شود. اصطلاح گونه در در ترکیباتی مانند گونه ی رسمی، گونه ی نوشتاری، گونه ی گفتاری و گونه ی معیار به کار می رود. برخی از زبانشناسان نیز از اصطلاح گونه را در مورد آن دسته از نظام های زبانی به کاربرده اند که دارای وجوه اشتراک بسیار و تفاوتهای کمی هستند و امر تفهیم و تفاهم میان گویندگان آنها بدون مشکل امکان پذیر است. از این دیدگاه فارسی دارای گونه های مختلف محلی مانند گونه تهرانی، اصفهانی، شیرازی،کرمانی و غیره است.

    در مورد گویش،لهجه و زبان مساله پیچیده تر است. اصطلاح گویش در مورد تفاوت های تلفظی، دستوری و واژگانی گونه های زبان به کار برده می شود. اما لهجه در مورد تفاوت های تلفظی زبانها به کار برده می شود. به این ترتیب هر زبان دارای گویش ها و لهجه های مختلف است. برای تشخیص زبان و گویش از یکدیگر از دو گروه معیار های زبانی و غیر زبانی(سیاسی،فرهنگی و اجتماعی) استفاده می شود. اما اشکال کار آنجاست که این معیار ها نه مطلق هستند و نه بر هم منطبق.

    با توجه به اینکه لکی، لری،کردی و فارسی از زبان های ایرانی هستند، بالتبع شباهت های ساختاری و واژگانی بسیاری دارند. یافتن ملاکی برای تعیین میزان تفاوت آنها دشوار است. زبانهای ایرانی که خود از زبان های هند و اروپایی منشعب شده ا ند دچار تحول شده اند و آنچه که امروز در سرزمین ایران رایج است صورت های متحول شده ی زبان ایرانی مادرهستند که در سیر تحول تاریخی خود به گویش ها و زبانهایی هم چون لکی، کردی، لری، بلوچی فارسی و غیره تحول یافته اند. بنابراین ساخت ها و واژگان مشترک و مشابه در هر کدام از آنها دیده می شود. اما به نظر می رسد که لکی در برخی موارد به کردی و در برخی موارد با لری قرابت بیشتری دارد. همجواری لک ها با لرها و کردها در بستر جغرافیایی و زمانی موجب تاثیر این زبانها بر یکدیگر شده است. وامگیری واژگانی که از مهمترین عوامل تاثیر پذیری زبانها از یکدیگر است می تواند در این مورد نیز اتفاق افتاده باشد: همچنانکه زبان فارسی واژگان بسیاری از عربی پذیرفته است. اما روشن است زبان لکی و کردی در ساخت آوایی و دستوری آنها شباهت هایی بیشتری از لکی و لری دارند. گفته می شود زبانهای کردی  و لکی را می توان منشعب از زبانهای غربی و لری را منشعب از زبانهای شرقی دانست. زبانشناسان در بررسی گویش ها به تهیه اطلس های زبانی می پردازند. اگر زبان ها را در مناطق جغرافیایی بر روی پیوستار زبانی بررسی کنیم در می یابیم لکی در حد فاصل کردی و لری قرار دارد. با این حال آیا می توان لکی و قوم لک را دارای هویت مستقل دانست؟بی شک یافتن پاسخی برای این پرسش دشوار است. زیرا تحولات اجتماعی و تبادل و تعامل فرهنگی در بستر زمان چنان بر اقوام و زبان آنها تاثیر می گذارد که نمی توان به روشنی مرزی برای یک قوم یا یک زبان در نظر گرفت. با این حال می توان زبانها و گویش ها را فارغ از تحولات اجتماعی و تاریخی به صورت همزمانی بررسی کرد.

    بدون در نظر گرفتن سابقه تاریخی و تاثیر پذیری گویش ها و زبان ها از یکدیگر نیز می توان به معیاری در این زمینه دست یافت. مهم ترین و معمول ترین معیار زبانشناختی برای تشخیص زبان از گویش فهم متقابل است. بر اساس این معیار اگر گویندگان دو گونه زبانی بدون هیچ گونه آموزش آگاهانه بتوانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند می توان آن دو گونه را گویش های یک زبان در شمار آورد. اما اگر تفهیم و تفاهم میان گویندگان آنها امکان پذیر نباشد باید آن دو را زبان های جداگانه دانست. این معیار البته مطلق نیست زیرا قابلیت فهم متقابل خود دارای درجاتی است که ممکن است بین صفر تا صد درصد در نوسان باشد.در صورتی که فهم متقابل در این پیوستار در حد نهایی قرار گیردآن دو گویش هایی از یک زبان هستند. اما آنگاه که فهم متقابل اندک باشد آن دو زبان مستقل خواهند بود. در صورتی که فهم متقابل تاحدودی و نه به صورت کامل ایجاد شود تشخیص زبان از گویش دشوار می گردد. حال به رابطه ی لکی با فارسی لری و کردی بیندیشیم: به راحتی می توان دریافت که فهم متقابل بین گویشور لکی وگویشور فارسی حاصل نمی شود، پس لکی در قیاس با فارسی زبان مستقل است. در مقایسه ی لری و فارسی فهم متقابل نه تنها به سادگی صورت می پذیرد بلکه تفاوت لری و فارسی به نظر می رسد کمتر از آن است که لری را گویش در نظر بگیریم. لری در برخی موارد تفاوت هایی آوایی و تلفظی با فارسی دارد. بر اساس تعریفی که در بالا ارایه شد لری را نه تنها نمی توان زبان مستقل یا گویش دانست بلکه لهجه ای از فارسی است. اما این نکته را می بایست در نظر داشت که فارسی را نیز می توان لهجه ای از لری دانست مشروط بر اینکه لری به لحاظ اجتماعی و سیاسی زبان برتر جامعه شناخته شود. بر اساس معیار بالا می توان لکی و لری را نیز مقایسه کرد. لک زبانان و لرها به راحتی می توانند همدیگر را درک کنند. به نظر می رسد که در این مورد با پدیده ی دوزبانگی مواجه باشیم زیرا در استان لرستان ودر شهرهای مختلف دیگر لرها و لک ها قرن ها در کنار هم زندگی کرده اند و زبانهای لری و لکی را با هم فرا می گیرند. ودرک متقابل آنها به دلیل دوزبانه بودن آنهاست. به نظر می رسد با رعایت شرایطی که در معیار درک متقابل ذکر شد این درک متقابل کمتر صورت گیرد:یعنی با یافتن افراد لر و لکی که در محیط دوزبانگی نبوده اند و بررسی ایجاد ارتباط میان آنها می توان نشان داد که درک متقابل آنها چندان آسان نیست.

  زبانشناسان پذیرفته اند که زبان کردی دارای هویت مستقل از فارسی است. برخی کردی را بازمانده ی زبان مادی که از زبانهای ایرانی باستان است می دانند. زبان کردی خود دارای گونه های مختلف است. لکی به گونه های جنوبی تر مانند کلهری و فیلی شباهت بیشتری دارد و درک متقابل در ایجاد ارتباط با کرد زبانان جنوبی تر  برای لک ها آسانتر است. با این حال نمی توان لکی را گویشی از کردی دانست زیرا درک متقابل لک ها و کردهایی که به گونه هایی سورانی و هورامی سخن می گویند دشوار است.حال باید در نظر داشت که زبانها یا گویش هایی که در غرب ایران و در طول کوههای زاگرس رایج هستند بر روی یک پیوستار زبانی قرار دارند و به تدریج از هم متفاوت می شوند ودر عرض هایی جنوبی تر لری بختیاری به قدری متفاوت است که درک آن برای کردها بسیار دشوارتر از لرها و لک هاست.

   از سوی دیگر ممکن است برای تعریف زبان و گویش وتشخیص آنها از یکدیگر از معیارهای غیر زبانی نیز استفاده شود. این گونه معیارها ممکن است در شرایط معینی، معیار قابلیت فهم متقابل را تحت الشعاع قرار دهند. مرز های سیاسی کشورها، نگرش افراد نسبت به زبان ها و ارزش و اعتبار اجتماعی زبان ها از جمله ی معیار های غیر زبانی مهم در این زمینه هستند.قرار گرفتن گویشوران لک در استانهای لرستان، ایلام، کرمانشاه و همدان موجب شده است که زبان آنها گاه گویشی از لری و گاه کردی پنداشته شود. اما باید در نظر داشت که این معیارها غیر زبانی هستند و اعتبار علمی چندانی ندارند.

    گونه های زبانی نیز وجود دارند که بر اساس معیارهای زبانشناختی باید آنها را زبانهای جداگانه ای به حساب آورد اما معیار های غیر زبانی سبب می گردد که بویژه افراد غیر متخصص آنها را گویش بدانند. افراد غیر متخصص معمولاً گونه ای را که به دلایل غیر زبانی(مانند کاربرد در آموزش و رسانه های گروهی،دارا بودن پشتوانه ی علمی و ادبی،خط، گویندگان زیاد و بویژه تحصیلکرده،قلمرو جغرافیایی گسترده و غیره )برجسته شده است، زبان می نامند و سایر گونه ها را گویش یا لهجه می نامند. زبان لکی نیز به دلیل نداشتن گونه نوشتاری، نداشتن پشتوانه علمی و اندک بودن گویشوران در قیاس با کردی و لری به این سرنوشت دچار شده است و افراد غیر متخصص هیچگاه آن را دارای هویت مستقل ندانسته اند. حال آنکه با بررسی علمی این زبا ن و پیشینه ی تاریخی و ادبی آن روشن می شود که دارای هویت مستقل و پویا بوده است و در بستر تاریخی سیر تحول جداگانه ای را دنبال کرده است.

   به این ترتیب به نظر می رسد که یک معیار قاطع برای تعیین دقیق مرز میان مفاهیم زبان و گویش که در تمام موارد قابل استفاده باشد، وجود ندارد و معیارهای گوناگون موجود نیز ممکن است در مواردی با یکدیگر در تعارض قرار گیرند. بنابراین برای ساده تر شدن کار شاید پیشنهاد زبانشناسان مبنی بر ارایه تعریف از اصطلاحات گویش و زبان بر اساس شرایط سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در محدوده ی هر کشور پذیرفتنی تر باشد.

    نکته ی آخر که می توان بدان اشاره کرد این است که می توان بدون در نظر گرفتن رابطه ی زبان لکی با دیگر گویش ها و زبان ها، تنها به بررسی علمی آن پرداخت و با توجه بیشتر به پیشینه و غنای آن در حفظ و اعتلای این زبان شیرین گام برداشت. به این ترتیب است که دیگر نیازی به مقایسه  وسنجش آن با دیگر گویش ها احساس نمی شود.

 

منابع :

باقری،مهری.1386.تاریخ زبان فارسی.تهران. نشر قطره

مدرسی ، یحیی.1368.در آمدی بر جامعه شناسی زبان.تهران.موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.

ناتل خانلری،پرویز.1353.تاریخ زبان فارسی.تهران.بنیاد فرهنگ توس

گاهان بار

گاهان بار ها

در گاه شماری باستانی شش گاهان بار داریم که از جشن های موسمی زرتشتیان به شمار می آیند. گاهان بار به چم گاه های بار و برپایی گاههای بار همگانی و مهمانی است. گاهانبار در اوستا یا اریه نامیده میشود که از واژه یاره آمده است و به معنی جشن سال است.

زرتشتیان در این شش روز انجمن های مهمانی و داد و دهش برپا می کنند و بار همگانی میدهند و با خواندن نماز و نیایش ، سپاس آفرینش های اهورامزدا به جا می آورند.

این شش روز گاهان بار بدین گونه هستند:

 

Maidh-yo-zarem،میدیوزرم گاه :

از روز خور تا دی بمهر در اردیبهشت ماه . چهل و پنجمین روز از اول سال.

که در آن آسمان آفریده شد.

Maidh-yo-shema،میدیوشهم گاه :

از روز خور تا دی بمهر در تیر ماه ، صد و پنجمین روز سال.

که در این روز آب آفریده شد.

Paiti-shahem،پیتی شهم گاه :

از اشتاد تا انارام در شهریور ماه ، صد و هشتادمین روز سال.

که در این روز زمین آفریده شد.

Aya-threm،ایاسرم گاه :

از اشتاد تا انارام در مهر ماه ، دویست و دهمین روز سال.

که در آن گیاه آفریده شد.

Maidh-ya-rem،میدیارم گاه :

از مهر تا ورهرام در دی ماه ، دویست و نودمین روز سال.

که جانوران آفریده شدند.

Hamas-path-maedem،همس پت میدیم گاه :

از اهنود تا وهیشتوایش گاه ، در آخرین روز کبیسهٔ سال یعنی سیصد و شصت و پنجمین روز سال که وهیشتواشت گاه می‌نامند واقع است.

که مردمان آفریده شدند.

 

بیشتر بخوانیم : جشن های فصلی و گهنبار ، گاهان بار

 

روزهای یادبود هما روانان ( درگذشتگان )

روز اورمزد و تیر ماه : پرسه همگانی تیر ماه به یاد کشته شدگان جنگ.

روز خور و دی ماه : روز درگذشت اشوزرتشت.

روز اورمزد و اسفند ماه : پرسه همگانی اسفند ماه به یاد کشته شدگان جنگ.

 

روزهای پرهیز از خوردن گوشت در هر ماه

در این روزها از هر ماه زرتشتیان از خوردن گوشت پرهیز میکنند :

وهمن ، ماه ، گوش ، رام


نام روزهای هفته در ایران باستان

هفته !

 

هرچند در گاهشمار زرتشتی چیزی به نام هفته وجود ندارد و هر ماه به 30 روز بخش میشود که هر روز نام خود را دارد ولی آیا می دانید نام روزهای هفته‌ فرنگی ، ریشه کهن ایرانی باستانی دارند؟!

 


نام روزهای هفته در باستان بدین گونه بوده است:

 


کیوان شید (شنبه) :

 

نخستین روز هفته به نام کیوان شید نامگذاری شده است که تشکیل شده است از کیوان + شید . کیوان بعد از مشتری بزرگترین سیاره شمرده میشود که 700 برابر زمین است. آنرا زحل نیز نامیده اند. شید نیز به معنای نور و روشنایی است. از این رو، روز نخست ایرانی حکایت از سیاره روشن و نورانی را دارد .

 


مهر شید (یکشنبه) :

 

روز دوم از هفته مهرشید است که مهر آن به معنای دوستی و مهربانی در پهلوی میتراست . مهر برگرفته شده از آئین هفت هزار ساله میترایی است. مهر همچنین ایزد عهد و پیمان است و در اوستا آمده است که هیچ چیز بر ایزد مهر پوشیده نخواهد بود. نامگذاری این روز به مهرشید حکایت از تعهدی است که بین مردمان باید برقرار باشد زیرا در ایران باستان پیمان شکنی و دروغ بزرگترین گناهان به حساب می آمده است. شید نیز به مهنای روشنایی و نورمی باشد .

 


مه شید (دوشنبه) :

 

مه بر گرفته شده از ماه است که این نیز از آیین میترایی کهن ایرانی آمده است. خورشید و ماه از تندیس های آئین میترایی بوده اند که نشان از قدرت و پویایی جهان آفرینش دارند . سومین روز هفته در ایران باستان به نام این نماد خداوند نامگذاری شد و آنرا مهشید به معنای ماه روشن و نورانی نام گذاشتند .

بهرام شید (سه شنبه) :

 

بهرام برگرفته شده از ورهرام زبان پهلوی باستان است و از یک سو نام ستاره مریخ است. بهرام ایزد پیروزی در ایران باستان شمرده می شده است و اندیشه نیاکان ما بر این بوده است که خداوند یکتا (اهورامزدا) نیروی هایش را برای اجرا در بین افراد بشر بین ایزدان (فرشتگان) خود تقسیم نموده است تا آنان ، آنرا برای مردمان پیاده کنند. از این رو بهرام ، ایزد پیروزی نامیده شده بود و چهارمین روز هفته به نام روز پیروزی روشنایی بر تاریکی و غلبه انسان بر بدی ها و اهریمن نامگذاری شد .

 


تیرشید (چهارشنبه):

 

تیر برگرفته شده از تیشتر پهلوی است. نیاکان ما تیر را ایزدان و نگهبان باران نامگذاری نموده اند و اینگونه می پنداشته اند که اهورامزدا برای یاری رسانی به کشاورزان و جلوگیری از خشکسالی و باروری زمین و سبز و سالم و پاکیزه ماندن جهان به ایزد باران فرمان میداده است که به یاری مردمان برسد. در کل این روز به نام روز روشنایی باران و خواست پروردگار برای حفظ طبیعت نامگذاری شده است.

 


اورمزد شید (پنجشنبه):

 

اورمزد نام دیگری از دهها نام اهورامزدا است که همگی حکایت از قدرت و توانایی پروردگار دارند. این نام از واژه های پهلوی ارمزد، هرمزد، اورمزد، هورمزد، اهورامزدا، مزدا گرفته شده است . از این رو پنجمین روز هفته به نام روز روشنایی خداوند نامگذاری شده است. این واژه هنوز به گونه ای دیگر در شب های جمعه برقرار است و هنوز تصور مردمان ما بر این است که شب های جمعه روز ارتباط با خداوند و فوت شدگان است .

 


ناهید شید (آدینه):

 

ناهید همان آنهیته یا آناهیتا است که ایزد آب قرار گرفته است. در اوستا آناهیتا به صورت دوشیزه ای بسیار زیبا، قدی بلند و اندامی تراشیده نام نهاده شده است و نام دیگر ستاره ونوس نیز آناهیتا یا ناهید است. به این ترتیب ، روز جمعه روز روشنایی آب و مظهر بخشندگی و عنایت پروردگار نامگذاری شد .

 


اینک با بررسی ریشه‌های این واژگان به این بر‌آیند ساده می‌رسیم:

 

 

کیوان شید : شنبه
Saturday = Satur + day
Saturn = کیوان

مهرشید : یکشنبه
Sunday = Sun + day
Sun = مهر، خور (خورشید)

مهشید : دوشنبه
Monday = Mon + day
Moon = ماه

بهرام شید : سه‌شنبه
Tuesday = Tues + day
Tues = god of war = Mars= بهرام

تیرشید : چهارشنبه
Wednesday = Wednes + day
Wednes = day of Mercury = Mercury = تیر

هرمزشید : پنج‌شنبه
Thursday = Thurs + day
Thurs = Thor = day of Jupiter = Jupiter = هرمز

ناهیدشید یا آدینه : جمعه
Friday = Fri + day
Fri = Frig = day of Venues = Venues = ناهید


تا گذرگاه رستن


پشت هر نگاهی، "قضاوتی" است

و در امتداد آن "حکمی"

و ما "اشتباه آمدگان"

هماره محکوم روزها و لحظه ها

رنج نجابت را "تا گذرگاه رستن"

برخود ... هموار می کنیم

 

مجموعه شعر پنجره ها، استاد جهانگیر ریاضی



نقشه ایران به خط میخی پارسی باستان

نقشه ایران زمان هخامنشیان به همراه نام ساتراپ (استان) های امپراتوری هخامنشی به دبیره (خط) میخی پارسی باستان

 

ساتراپ های ایران باستان به دبیره میخی

 

 

برای مشاهده تصویر با کیفیت بهتر بر روی آن کلیک کنید

 

 

معنای واژه سپاس

سپاس کلمه ای صد در صد ایرانیست و یادگار زرتشت که همواره میگفت سه چیز را پاس بدارید:

پندار نیک "پاس یک"

کردار نیک "پاس دو"

گفتار نیک "پاس سه" "پاس = پاسداشت و پاسداری از سه نیک"

و با گفتن سه پاس "سپاس" به همدیگر یادآور این سه مورد مهم میشدند.

 

معنای واژه سپاس



علی رضا صفری


علی رضا صفری دانش آموز پایه اول دبستان شهید وصالی روستای نبی وند چواری سال تحصیلی 92-1391



به نام مهربانی

به نام مهربانی

زیباترین واژه آغاز

و به نام دوست

که اندیشه اش ...

خیالش ...

فکر با هم بودنش ...

انگیزه ی بودن ...

نوشتن ...

اندیشیدن ...

و سفر کردن ...

به دور دست را پیدا می کند ...

 

شعر از : جهانگیر ریاضی(مجموعه شعر پنجره ها)



اَ‌همایی رَئِشچَه(نیایش هنگام گشودن کُشتی‌)

اَ‌همایی رَئِشچَه
(نیایش هنگام گشودن کُشتی‌ (کوشتی, کوستی) از کمر)

(آنکه اهورامزدا را پرستش می کند)

برای او شکوه و فر باد
برای او درستی تن باد
برای او پایداری تن باد
برای او پیروزی تن باد
خواستش پر از خرسندی باد
فرزندانش فرزانه باد
زندگانیش دراز باد
هستی اش بهترین و از آن راستکاران،
روشن و پر از خرسندی باد.

Ahmāi . raes ča. Xvare nasča .
Ahmāi . tanvo . drva tātem .
Ahmāi . tanvo . vazdvare .
Ahmāi . tanvo . vereθrem .
Ahmāi . ištim . pouroš . xāθrām .
Ahmāi . āsnām čit . frazaintim .
Ahmāi . dareghām . daregho . jitim .
Ahmāi . vahištem . ahum . ašaonām . rao čanghem . vispo xāθrem …

Ašem vohu

 

اَ‌همایی رَئِشچَه(نیایش هنگام گشودن کُشتی‌)

 

 

واژه های متشابه در زبان لکی

آیا می دانید با ترکیب دو حرف "ک" و "ل" چند کلمه ی معنادار در زبان لکی وجود دارد؟ با هم می شماریم:

1 – کل : همه

2 – کل : بز کوهی

3 – کل: چاقویی که تیز نیست

4 – کل : کل زدن در عروسی

5 – کل : کوچه

6 – کل : خانه ی مخروبه

7 – کل : نیازمند به دیگران شدن

8 – کل : جفت گیری گاو ماده

9 – کل : بدرقه کردن

10 – کل : برگشتن و به عقب نگاه کردن

11 – کل: کسی که دندان ندارد

12 – کل : کسی که در درگیری ناقص می شود

13 – کل : کوتاه قد

14 – کل : ایجاد فرصت